اولین باری که رفتم دکتر ن، احتمالا بیست و دو ساله بودم. هایم نامنظم بودند و داستانهای ترسناکی از نوع برخورد پزشک با بیمار شنیده بودم: چرا موهای بدنت رو نزدی؟!» باز کن پات رو! چطور پیش شوهراتون خوب بلدید لنگاتون رو بدید هوا، اینجا خجالت میکشین؟!» ابراز ترس و شرم دوستانم بیش از پیش به اضطرابم دامن زده بود. خیلیها اجازه نمیدادند که پزشک آنها را معاینه کند چون خجالت میکشیدند. خب راستش من هم خجالت میکشیدم. دخترداییام از اولین تجربهی معاینهاش برایم گفته بود: ایییی، یه جوریم میشه هنوز! بعد از معاینه اعصابم خورد بود. حس بدی داشتم. انگار بهم شده بود. تا یه هفته حوصله نداشتم با هیشکی حتی الف (دوستپسرش) حرف بزنم.» من و دخترداییام سالهای زیادی را با هم زندگی کردیم و با هم بزرگ شدیم. او بخش بزرگی از خاطرات کودکی من است. دو سال از من بزرگتر است و همیشه حرفهایش تاثیر زیادی روی من گذاشته. هر طور که شده بود رفتم دکتر. از دیگران شنیده بودم که همراه مادر و یا دوستانشان رفتهاند. من تنها رفتم و اجازه دادم که دکتر معاینهام کند. حس بدی نداشت ولی خب مضطرب بودم و خجالت هم میکشیدم. برخورد پزشک کاملا معمولی بود. گمانم معاینه کمتر از 5 ثانیه طول کشید. حرفهای عجیب و غریب هم نشنیدم. هر چند که وقتی جواب سونوگرافیام را دید کلی استرس به من وارد کرد و با حرفهایش مرا ترساند. اما با درمان دارویی خوب شدم. این چند سال اخیر موارد عجیبی در مطب متخصص ن دیده میشود. ویزیتهای دستهجمعی! حریم شخصی بیمار هم که کشک! اولین باری که فهمیدم قرار است همراه چند زن دیگر وارد اتاق شوم گریهام گرفته بود. به منشی اعتراض کردم و گفتم که میخواهم تنها ویزیت شوم. گفتند پس باید بمونی که اول اونا ویزیت شن.» این هم از دیگر عجایب زندگی در ایران! یک بار دیگر هم با چنین قضیهای مواجه شدم و باز هم از منشی خواستم که تنها ویزیت شوم. ترسناک بود. 5 زن در اتاق نشسته بودیم و هر کدام به ترتیب از مشکلاتشان میگفتند. یک منشی هم کنار پزشک نشسته بود تا موارد را جهت ثبت در پرونده تایپ کند! خیلی منتظر ماندم. چیزهایی را برای اولین بار به پزشک میگفتم و برایم سخت بود. حضور منشیاش کار را برایم سختتر میکرد. این پزشک هم خواست که مرا معاینه کند. گمانم نزدیک 15 دقیقه دراز کشیدم تا پزشک آمد بالای سرم! یک اتاق بزرگ بود که چند تخت داشت و توسط دیوارههای کوچک سفید از هم جدا شده بودند. چیزی شبیه کابینهای بدون در. بخش ن باردار جدا بود؛ چند متر آن طرفتر. پزشک به نوبت معاینه میکرد و مشکلات همه را میشد شنید! عجیب بود. دکان باز کردهاند و تجارت میکنند! خب تعداد کمتری بیمار را در روز معاینه کنید! عجیب است! این همه بیفرهنگی و نفهمی عجیب است. حالا بماند که باید چندین ساعت معطل شوی و برای تو و زندگیات ارزشی قائل نیستند. این پزشکها هم که از مریخ نیامدهاند. آدمهایی از دل همین جامعه هستند. همین است که زبانشان نمیپرخد بپرسند رابطهی جنسی داشتی؟» مثل آدمهای معمولی و سنتی خیال میکنند که رابطهی جنسی فقط باید با شوهر باشد. همین است که میپرسند: مجردی یا متاهل؟» و در آن لحظه تو از خودت میپرسی که این تعفن مردسالاری و زنستیزی را با کدام شوینده میشود پاک کرد!
قرار شد همراهش باشم. چندین ساعت در مطب معطل شدیم. خسته و گرسنه بودیم. تعجب کرده بودیم که یک خانوادهی فقیر چرا دو فرزند کوچک دارند و سومی هم در راه است! مادر خانواده میگفت: حقوق شوهرم یه میلیونه. صاحبخونه میخواد جوابمون کنه. گاهی میشینم گریه میکنم که خدایا این چه بلایی بود سرم آوردی!» همدیگر را نگاه کردیم و در دلم میگفتم: بلای خدا نیست. کاندوم، قرص فوری و سقط جنین واسه همین شرایطه.» از این همه جهل انسانها سرم سوت میکشد. اسمش را صدا زدند. رفت داخل. کارش خیلی طول کشید. پزشکش پزشک من هم بوده. از این اتاق به آن اتاق میرود. یکی را معاینه میکند و برای دیگری دارو مینویسد! نمیدانم چرا مثل آدم، یکی یکی کار مراجعهکنندگان را انجام نمیدهند! پیش خودشان خیال میکنند که در وقت صرفهحویی میکنند و پول بیشتری به جیب میزنند! امان از حرص و طمع آدمیزاد! میگفت که دکتر طبق معمول آن سوال کلیشهای را پرسیده. او هم در جواب گفته: مجردم ولی رابطه دارم» پزشک هم برای معاینهی پردهی بکارت از منشیاش خواسته تا به عنوان شاهد حضور پیدا کند که پردهی بیمار از قبل پاره بوده و دکتر هیچگونه نقشی در این ماجرا نداشته! حتی از بیمار اجازه نگرفتند تا نفر سوم وارد شد! پزشک آزمایش پاپاسمیر را انجام و توضیحات لازمه را داد. بخش پایینی پردهی بکارتش هنوز سالم است. حتی چند سال پیش که رابطه داشت پزشکها به او گفته بودند پردهی بکارتت سالم است و میدانید این به چه معناست؟! یعنی عمریست که گول خوردهایم و تشخیص سالم بودن یا پاره بودن پردهی بکارت (هایمن) به این راحتیها نیست! هر چند، اگر نظر من را بپرسید باید بگویم که بدن هر کس متعلق به خودش است و دیگران نباید برایش تصمیمگیری کنند. این هایمن هم از همان کثافتهای مردسالاریست که خیال میکنند زن، اتومبیل است. اگر نو(!) نباشد از ارزشش کم میشود. این اواخر شنیدهام که آزمایش بکارت برای مردان هم وجود دارد!! میگویند از پشت گوش آدمها میتوان تشخیص داد که رابطهی جنسی داشتهاند یا خیر! آدم چیزها میشنود! گیریم که کسی رابطه داشته. مگر برای استفاده از اندام جنسیاش باید از من و شما اجازه بگیرد؟! این همه جهل و تباهی تا به کِی؟! از مطب آمدیم بیرون و توی فکر بود.
برای آزمایشها و سونوگرافی هم کنارش بودم. آزمایش پاپاسمیر را اولین بار بود که انجام میداد و از بیقرار بودن و تکان دادن پاهایش میشد فهمید که برای نتیجه اضطراب دارد. نوبت او شد. متصدی آزمایشگاه یک طوری پرسید سایقهی حاملگی و سقط جنین هم دارین؟» که من هم حس کردم فضا خیلی نه شده. بعدا لابهلای حرفهایش گفت که آن لحظه حس بدی پیدا کرده. انگار نمیشود مجرد بود و آزمایش پاپاسمیر انجام داد. برایش توضیح دادم که مجردها هم ممکن است حامله شوند و آن زن فقط وظیفهاش را انجام داده. بعد از دیدن نتیجهی آزمایش آرام گرفت و چند باری با هم حرف زدیم. قول داده که پیگیر حالش باشد و از خودش بیشتر مراقبت کند.
درباره این سایت